تبیان

نشریه دانشجویی تخصصی گفتاردرمانی

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

عروسی دانشگاه

عروسی دانشگاه


نویسنده: مرضیه استادی، دانشجوی کارشناسی ارشد گفتاردرمانی

جهیزیه دانشکده رو چیدند...

کلی اختراع....، تجهیزات...، پوستر...، استارتاپ....،فیلم و...

همه آماده، لبخند زنان، خوش اخلاق، خوش تیپ و مرتب

عروسی اینجا، سی روز طول می­کشه...

قراره سنجاب بیاد واسطه گری کنه...

محققا رو به هم پیوند بده...

مبارکه!!!.....

قراره سرمایه گذار و دانشجوی خوش ذوق به هم برسند...

قراره خلاقیت ها از کنج عزلت بیرون بیان و همه ببینن که بچه های هر دانشکده چه کارهایی کردند...

قراره حمایت های استاد-دانشجو رخ نمایی کنه...

قراره قانون گذارها بیان و حرف دل فناور و پژوهشگر رو بشنون ..کاری کنند ....مسیرو تسهیل کنند...

قراره به جای تسلط ٍجریان فکریه فقط مقاله... فقط ارتقا و رشد انفرادی ، فعالیت­های تیمی و بین رشته ای شکل بگیره...

***

30 روزٍ آذر ماه پژوهش هم عین برق و باد گذشت...

عروسی با شکوه و کیفیت برگزار و ....تموم شد...

دیدارها تازه شد....

آشنایی­هایی شکل گرفت....

قرارداد همکاری ­هایی برقرار شد...

بعضی محققان و سرمایه گذارها به هم رسیدند...

تجربیات زیادی از اساتید و مسئولین به دانشجوها منتقل شد....

دانشجوهای زرنگ و با استعداد، نقاط ضعف و قوت پژوهش را شناختند...

اساتید حمایتگری مثل دکتر نعمت بخش بزرگوار تا تونستن صادقانه و دلسوزانه، درد دل بچه ها رو به مسئولین منتقل کردند

پر شور و پر حرارت...

از حلقه های گفتگو، از حضور بچه های نخبه و درخواست برای لغو مجوز سی ای برای محصولات دانش بنیانشون، تقدیر و تشکر از معلم بی نظیر منطقه سمیرم ، حضور بچه های دانشگاه های مختلف تو علوم پزشکی،  لذت فیلم دیدن کنار هم، با مزه­ ی تفکر و تحلیل و ....

 

خانم دکتر چنگیز، خانم دکتر حق جو، خانم دکتر زرگر، بسیار ممنون از این فرصت بزرگ که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پدید آوردید. ممنون از همه کارکنان مهربانی که ناپیدا اما دلسوزانه هم به مسئولیت معمولشان و هم به برگزاری برنامه های مختلف این ماه پرداختند....

امیدواریم همه این زحمات نتیجه بده و این رویدادها، مجالی برای شروع یک حرکت بزرگ به سمت دانشگاه های نسل سوم باشه، حرکتی که تغییرات کوچک از سمت ما، هدایتش می­کنه ...

امیدوارم حال سنجاب پژوهش خوب باشه.... پیوندها رو محکم برقرار کرده باشه....

و بزودی به کمک ما و تغییر زاویه دید ما، سنجاب به شاخه های بالاتر درخت پژوهش برسه...

با جست و خیز های سریع، تیزبین، روشن، خلاقانه و مصرانه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آوا ضیائی
باز نسنجیده دهان باز شد ...

باز نسنجیده دهان باز شد ...


نویسنده : آرزو غلامی دانش آموز کلاس یازدهم دبیرستان، مدرسه مکتبی  ناحیه 2  ، به پیشنهاد نشریه گفتار درمانی آوا



زنگ فارسی بود. دختری همیشه شاد و خندان .... هیچ وقت خنده از روی صورتش پاک نمی شد، همه با خود می گفتند: چه دختر شادی،خوش بحالش، ولی نمی­دانستند این دختر در دل خود چه دردبزرگی جا داده.

معلم فارسی ،آرزو را صدا زد: آرزو، از روی شعر بخوان.

 آرزو تا اسم خود را شنید، استرس تمام وجودش را فرا گرفت.

 با خود گفت: نکند خانم موضوع را بفهمد.

 با تمام استرسی که داشت شروع به خواندن کرد:

ملکا ذکر تو گویم          ***      که ت ت  ت تو پاپا پاکی خدایی

کلاس در سکوت مطلق بود و فقط صدای آرزو بود که این سکوت را می­شکست.

هرچه آرزو به آخر شعر نزدیک تر می­شد، تعجب معلم هم بیشتر می شد. معلم پرید وسط شعر خواندن آرزو و با لحن تحقیرآمیزی به او گفت: این چه طرز خواندن است؟ شماها مثلا در رشته انسانی تحصیل می کنید...و حق به جانب به آرزو نگاه کرد.

بچه های کلاس سعی کردند، با ایما و اشاره به او برسانند که آرزو  لکنت دارد تا معلم ادامه ندهد، اما معلم ادامه داد و صدای شکستن قلب آرزو را نه معلم شنید و نه بچه ها، فقط خودش و خدای خودش.

اشک بود که میهمان چشمان آرزو شده بود. آرزو بلند شد و به بیرون از کلاس رفت.

فقط خدا می­دانست که چقدر دلش گرفته. جوری قلبش شکسته بود که نمی­توانست به کلاس برگردد، برای همین در حیاط ماند، در همین زمان که آرزو در حیاط بود، بچه ها داشتند معلم را توجیح می­کردند.

بلاخره آرزو به کلاس برگشت وسرجایش نشست. نرگس از جایش بلند شد و گفت : خانم ببخشید، ولی شما نباید با آرزو اینجوری حرف می­زدید.

آرزو که از این موضوع ناراحت بود و می خواست این بحث را تمام کند. بلند شد و گفت :نرگس اشکالی ندارد، و سر جایش نشست. با خود فکر می کرد،که این موضوع تمام شده ولی نمی دانست که تازه شروع شده. این­بار آیدا برای حمایت از آرزو از جایش بلند شد و گفت :خانم آرزو لکنت دارد، برای همین اینجوری خواند.

معلم گفت :آرزو معذرت می­خواهم، من نمی­دونستم .آرزو شنید، اما در دلش هنوز ناراحت بود.کاش کمی مراقب حرف زدن هایمان باشیم. با هر واژه ای که ما بر زبان می آوریم ممکن است دل کسی را به درد آوریم.اما این پایان ماجرا نیست آرزو در تلاش است و معلم نادم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آوا ضیائی